نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 گروه مدیریت صنعتی، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، رشت، ایران
2 گروه کشاورزی، واحد رشت، دانشگاه آزاداسلامی، رشت، ایران
چکیده
سابقه و هدف: صنعت کاغذسازی به عنوان یکی از صنایع کلیدی و پرکاربرد در اقتصاد ملی، همواره با چالشهای متعددی در زمینه مصرف منابع، آثار زیستمحیطی و الزامات اجتماعی مواجه بوده است. توسعه پایدار در این صنعت نه تنها تضمینکننده بقا و سودآوری بلندمدت است، بلکه به کاهش مصرف منابع طبیعی، بهبود عملکرد زیستمحیطی و ارتقای جایگاه اجتماعی سازمانها نیز کمک میکند. پژوهش حاضر با هدف شناسایی و تحلیل مؤلفههای اساسی پایداری در صنعت کاغذسازی ایران و با بهرهگیری از روش نگاشت شناختی فازی انجام شده است تا تصویری جامع از تعاملات میان عوامل کلیدی ارائه دهد و راهبردهایی عملی برای ارتقای پایداری سازمانی پیشنهاد کند.
مواد و روشها: جامعه آماری تحقیق شامل 13 خبره صنعت کاغذسازی و دانشگاهیان فعال در حوزه پایداری بود که بر اساس معیارهایی همچون تجربه کاری طولانی، سابقه مدیریتی و آشنایی با مفاهیم پایداری انتخاب شدند. ابتدا با مرور نظاممند منابع علمی و جستوجو در پایگاههای معتبر، ۹۳ مؤلفه اولیه شناسایی شد. سپس با بکارگیری تحلیل عاملی اکتشافی (روش تحلیل مؤلفههای اصلی )، این مؤلفهها به ۲۴ مؤلفه نهایی در سه بعد اجتماعی (آموزش و توسعه کارکنان، رضایت کارکنان، رضایت مشتری، پاسخگویی شرکت، میزان مواجهه کارکنان با مواد شیمیایی و سفیدکننده)، زیست محیطی (میزان مصرف انرژی، برنامهریزی نگهداری و تعمیرات برای کاهش اتلاف انرژی، مدیریت پسماندهای خطرناک، توانایی بازیافت، کاهش آلایندههای زیست محیطی، استفاده از مواد بازیافتی، مدیریت لجن، آلودگی هوا، استفاده از آب خاکستری، میزان مصرف چوب)، اقتصادی (هزینه تولید به ازای هر تن کاغذ، قیمت محصول کاغذ، سودآوری شرکت، کارایی عملیاتی، کیفیت کاغذ تولید شده، هزینه خرید آخال، نرخ از کارافتادگی و توقف خط تولید، درآمد حاصل از فروش محصولات جانبی، هزینه های بازیافت) تقلیل یافتند. با وجود اینکه نقش دولت در تدوین سیاستها و اعمال نظارت بر شاخصهای زیستمحیطی و اجتماعی از اهمیت بالایی برخوردار است، در این پژوهش تمرکز بر مؤلفههای داخلی سازمانی بوده که مستقیماً در کنترل واحدهای صنعتی قرار دارند. با این حال، اثر سیاستهای دولتی به طور غیرمستقیم از طریق شاخصهای مقرراتی و زیستمحیطی منعکس شده است. در مرحله بعد، پرسشنامههای زوجی برای سنجش شدت روابط علت و معلولی میان مؤلفهها طراحی و دادههای حاصل به اعداد فازی تبدیل شد. در نهایت، با استفاده از نرمافزار FCM Expert نگاشت شناختی فازی ترسیم گردید و میزان تأثیرگذاری، تأثیرپذیری و مرکزیت مؤلفهها مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد که ساختار پایداری در صنعت کاغذسازی از یک هسته مرکزی شامل چند مؤلفه کلیدی تشکیل شده است که بیشترین نقش را در پویایی کل سیستم ایفا میکنند. در این میان، پاسخگویی شرکت با بالاترین مقدار مرکزیت (۱۴/۳۷) در جایگاه نخست قرار گرفت و به عنوان یک اهرم مدیریتی و نقطه مداخله استراتژیک شناخته شد. پس از آن، سودآوری شرکت (78/13)، استفاده از مواد بازیافتی (92/10)، میزان مصرف چوب (80/10) و کارایی عملیاتی (72/10) در رتبههای بعدی قرار گرفتند. این مؤلفهها با سرعت بالا به مقادیر پایدار همگرا شده و به عنوان «محرکهای قوی و پایدار» شناخته می شوند و هرگونه مداخله مدیریتی در آنها میتواند به سرعت منجر به تغییرات سیستمی گسترده شود. از سوی دیگر، مؤلفههایی مانند مصرف انرژی، مدیریت لجن و برنامهریزی کاهش اتلاف انرژی در دسته «محرکهای متوسط» قرار گرفته اند که رشد آهستهتری دارند و در مقدار نهایی کمی پایینتر تثبیت میشوند، اما در بلندمدت اثرگذاری مهمی بر سیستم اعمال مینمایند. همچنین، عواملی چون هزینه خرید آخال، نرخ توقف خط تولید، درآمد فروش محصولات جانبی، آلودگی هوا و رضایت مشتری با مرکزیت پایینتر، دارند. این مؤلفه ها در همان تکرارهای ابتدایی روند نزولی پیدا میکنند و به مقادیر پایین همگرا میشوند. این رفتار بیانگر آن است که این مؤلفهها نقش ضعیفتری در تحریک کل شبکه دارند و بیشتر تحت تأثیر سایر مؤلفهها قرار میگیرند تا این که خود عامل تغییر باشند.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش نشان میدهد که دستیابی به پایداری در صنعت کاغذسازی نیازمند نگاهی مرحلهای و سیستماتیک است. تمرکز اولیه باید بر طراحی سیاستهای مسئولیتپذیر اجتماعی، ارتقای بهرهوری و توسعه مدلهای اقتصادی چرخشی باشد و در ادامه با سرمایهگذاری در فناوریهای نوین انرژی و بازیافت، مسیر پایداری تثبیت گردد. نهایتاً، بهبود جنبههای پیرامونی همچون مدیریت هزینهها، کنترل آلودگی و توسعه بازارهای جانبی میتواند پایداری صنعت را در بلندمدت تقویت کرده و جایگاه آن را در اقتصاد ملی ارتقا دهد.
کلیدواژهها
موضوعات